
نگین انگشتر زائر امام رضا علیه با اثار عجیب
انگشتر معجزه گر برا زائر اما رضا علیه السلام
🕋توصیه ی امام هادی علیه السلام به صافی🕋
✅صافی، خادم امام علی نقی علیه السلام نقل کرده است که : رخصت طلبیدم از آن حضرت، که به زیارت جدّش امام رضاعلیه السلام بروم.
✅فرمود: با خود انگشتری داشته باش که نگینش عقیق زرد باشد و نقش نگین:
🕋 «ما شآءَ اللَّهُ لا قُوَّهَ اِلّا بِاللَّهِ اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ»🕋
باشد، و بر روی دیگر نگین
🕋 محمّد و علی علیهما السلام🕋
نقش کرده باشد. چون این انگشتر را با خود داری، امان یابی از شرّ دزدان و راه زنان. و برای سلامتی تو تمام تر است و دین تو را حفظ کننده تر است.
بیرون آمدم و انگشتری که حضرت فرمود، تهیه کردم و برگشتم که وداع کنم. چون وداع کردم و دور شدم، فرمود که مرا برگردانند. چون برگشتم. گفت: ای صافی! گفتم: لبّیک ای آقای من! فرمود: باید انگشتر فیروزه هم با خود داشته باشی به درستی که در میان طوس و نیشابور، شیری بر خواهد خورد به تو و قافله را منع خواهد کرد از رفتن، تو پیش برو و این انگشتر را به شیر بنما و بگو: مولای من می گوید که دور شو از راه. و باید که بر یک طرف نگین فیروزه: «اَللَّهُ المَلِکُ» نقش کنی، و بر طرف دیگر: «اَلمُلْکُ للَّهِ ِ الواحِدِ القَهّارِ». زیرا نقش انگشتر امیر المؤمنین علیه السلام: «اَللَّهُ المَلِکُ» بود، چون خلافت آن جناب برگشت، «اَلمُلْکُ للَّهِ ِ الواحِدِ القَهّارِ» نقش کرد و نگینش فیروزه بود. چنین نگینی امان بخشد از حیوانات درّنده، و باعث ظفر و غلبه در جنگ ها شود.
رفتم به سفر. به خدا سوگند! که در همان مکان که حضرت فرموده بود، شیر بر سر راه آمد، آنچه فرموده بود، به عمل آوردم و شیر برگشت. چون از زیارت برگشتم، آنچه گذشته بود، به خدمت آن جناب عرض کردم. فرمود: یک چیز ماند که نقل نکردی، اگر خواهی من نقل کنم؟ گفتم: ای آقای من! شاید فراموش کرده باشم. فرمود: شبی در طوس نزدیک روضه امام رضاعلیه السلام خوابیده بودی. گروهی از جنّیان به زیارت قبر می رفتند. آن نگین رادر دست تو دیدند و نقش آن را خواندند. پس آن را از دست تو به در آوردند و بردند به نزد بیماری که داشتند، و آن انگشتر را در آب شستند و آب را به بیمار خود خوراندند و بیمارشان صحّت یافت. پس انگشتر را برگرداندند. و تو در دست راست کرده بودی، ایشان در دست جپ تو کردند. چون بیدار شدی بسیار تعجّب کردی و سببش را ندانستی و بر بالین خود یاقوتی یافتی و آن را برداشتی و الحال همراه تو است، ببر بازار و آن را به هشتاد اشرفی خواهی فروخت. و این یاقوت، هدیه آن جنّیان است که برای تو آورده بودند. خادم گفت: یاقوت را بردم به بازار و هشتاد اشرفی فروختم.🕋✅
فقط نگین حکاکی میشود
جهت سفارش
09906171146